loading...
دانلود دونی (فیلم و سریال)
admin بازدید : 143 پنجشنبه 12 آذر 1394 نظرات (0)

چه قدر سخته…! وقتی که چیزی که در گذشته برات یک عادت بوده در طول چندین ماه بشه یک رویا و یا حتی آرزویی دست نیافتنی.
چه قدر سخته وقتی تصمیم در لذت بردن از زندگی داری، روی سخت زندگی بر تو نمایان بشه به طوری که شاید خلاص شدن از دستش برات تبدیل به رویا بشه.
و در آخر چه قدر سخته که در تلاش بدست آوردن آرامش باشی در حالی که وحشت در پشت سر به کمین نشسته و انتظار تو رو در سر داره… .
ولی ناگهان وقتی همه ی در ها بستست وقتی همه ی جهان به نوعی در مقابل تو قرار میگرند اتفاقی رخ میدهد… اتفاقی که باید آن را معجزه خواند. در حالی که شاید نباشه! شاید باز سرنوشت قصد بازی با تو را دارد و سعی میکند دنیا ی ویران خود را با بازی کردن با تو فراموش کند… ولی یک چیز را همیشه فراموش میکند… غریزه ی بقای انسانی!

زنده ماندن کافی نیست!

معرفی و آشنا کردن مردم با سریال مردگان متحرک دیگر بنظر رنگ و روی خود را از دست داده زیرا در اخرین قسمت از فصل 5 توانست با رکوردی شگفت آور تعداد بیننده های خود را از مرز 20 میلیون نفر  بشکند و به کسانی که داستان سریال را نخ نما فرض میکردند باز هم بگوید مردگان متحرک هنوز زنده هستند…!
احتمالا تبدیل به عادت شده که اوایل و اواخر هر فصل شاهد حرکات مرموزانه شخصیت قدیمی و دوست داشتنی مورگان باشیم و مدام گمانه زنی کنیم  که بالاخره در این فصل یا در فصل بعد می آید که بنظر روز موعود یا به گونه ای، آن فصل موعود فرا رسیده و همچنین بعد از قسمت پایانی هر فصل همه منتظر تریلر کامیکان بمانیم تا دوباره آن هایپ و هیجان خود را برای 2 ماه و نیم بعد شارژ کنیم و منتظر فصلی بمانیم که بنظر از همیشه هیجان انگیز تر است.
اگر نگاهی اجمالی به فصل قبل سریال داشته باشیم، به این نتیجه می رسیم که نسبتا فصلی پر از کش و قوص و هیجان و خونین دیدیم که با کشته شدن چند شخصیت فرعی و اصلی همراه بود که البته در مقایسه با فصل های پیشین کمی بیشتر بود. اما نکته ای که برخی طرفداران و منتقدین به آن اذعان کردند این است که داستان سریال به مرور به سمت یکنواخت شدن و کشته شدن کاراکتر ها فقط به صرف زنده نگاه داشتن داستانی بی محتوا و رنگ و رو باخته است که البته طرفداران این نظریه کم نیستند و به تعداد آنان نیز افزوده می شود.
اگر به داستان تقریبا یکسال اخیر برگردیم شاهد بودیم که گروه بازماندگان به رهبری ریک توانستند در همان قسمت های اولیه فصل 5 از بزرگترین مخاطره ی داستانی بوجود آمده یعنی زندانی شدن در واگن های منطقه ای بنظر امن به اسم ‘ترمینال’ خلاص شوند و به راه خود برای بقا ادامه دهند و می شود گفت داستان فصل جدید از پایان قسمت اول فصل 5 پایه ریزی میشود. به طوری که به مرور با جذب و حذف کاراکتر های جدید به سمت کامل شدن می رود و با اضافه شدن شخصیت هایی مانند ‘پدر گابریل’، ‘نواح’ و همینطور حذف شخصیت هایی مانند: ‘گرت’ ‘باب استوکی’ ‘تایریس’ و ‘بث گرین’ به اواسط نیم فصل دوم نزدیک می شدیم و با حل و فصل شدن ماجرا ها و درگیری های کوچک و بزرگ برای گروه مثل: کشته شدن گرت که قصد به قتل رساندن تمامی اعضای گروه و احتمالا خوردن آنها رو داشت و نجات دادن بث از بیمارستانی که بنظر به زندانی برایش تبدیل شده بود البته این آزادی به معنای دیگر بدست آمد.

داستانی از جنس ترس و امید!

با نزدیک شدن به پایان فصل همگان انتظار تغییری بزرگ و جهشی هیجان انگیز در داستان بودند که بالاخره به آن رسیدند. با وارد شدن شخصیت عجیب و مرموزی به نام  ‘آرون’ که ناگهان در اواسط صحبت های ملاطفت آمیز مگی و ساشا وارد شد کل سرنوشت گروه را تغییر داد و وعده ی مکانی به ظاهر رویایی و غیر قابل باوری به اسم ‘الکساندریا’ را داد و آنجا را محل پایگذاری جامعه ای جدید از انسانیت قلمداد کرد که زندگیی به معنای واقعی خودش انجام می شود. آرون همراه خود تصاویر و عکس هایی داشت که نمایان گر این بود که آنجا در محاصره ی دیوار های بلند و مستحکمی است که ورود واکر ها یا ‘مردگان متحرک’ به آنجا بغیر از دروازه ی اصلی غیر ممکن بنظر می رسید. اگر به این قسمت از داستان توجه داشته باشید متوجه می شوید که روند داستان کمی مشابه قضیه ترمینال و آن وعده وعید های آدم کشان آنجاست! پس ریک و گروهش تصمیم گرفتن از قضیه مطمئن بشوند و خود را دوباره در دامی جدید مانند تجربه های قبلی خود نیندازند! البته طرز فکر ریک بر این مبنا بود که صد در صد در آنجا حقه و نقشه ای برای به دام انداختن آنها وجود دارد و رفتن به آنجا هر آنقدر هم که بنظر امن می رسد واقعی باشد باز هم بسیار خطرناک است برای همین میشون که از این قضیه خبر داشت سعی داشت ریک را با دیالوگ هایی تکراری و سطحی مانند ‘به فکر آینده جودیث و کارل باش’ و ‘این هم شاید یک شانس برای زندگی دوباره باشد’ و… ریک را راضی به حرکت به سمت الکساندریا کرد و پس از اطمینان حاصل کردن ریک از حقیقت داشتن حرف های آرون، گروه به سمت خانه ی جدیدشان روانه شدند و به این صورت داستان جدید شروع شد… از همان ابتدا تمامی اعضای گروه برای مصاحبه ویدیویی با صاحب الکساندریا دعوت شدند و تمامی اسلحه های آنها بر طبق قوانین الکساندریا در انبار اسلحه ها ثبت و ضبط شد. زنی میانسال به اسم دینا که ادعا دارد یکی از نمایندگان کنگره امریکا بوده و در زمانی که این اتفاقات افتاده در الکساندریا پناه گرفته و به جمع کردن انسان های باقی مانده از این حادثه به وسیل ی آرون دست داشته و در ادامه اضافه میکند که طراحی و نقشه های الکساندریا به وسیله ی شوهرش یعنی Reg کشیده و طراحی شده است… پس گروه به محل هایی که برای آنها در نظر گرفته شده بود رفتند اما به خاطر اطمینان بیشتر همه در یک خانه مستقر شدند داستان مرموزی دیگر که در آخرین قسمت فصل 5 آشکار شد گروهی بودند که تعدادی از واکر هارا در کامیون هایی نگه داری می کردند از و به گروه Wolves معروف هستند به طوری که بر روی پیشانی تمام واکر ها علامت W حک شده است و حتی این کار را بر روی پیشانی خودشان نیز انجام می دهند و به نوعی توانسته بودند آنها را به وسیله ی آهنگی خاص تربیت کنند! تئوری هایی وجود دارد که سردسته این گروه شخصی به اسم ‘نگان’ است کسی که در ابتدا وفتی گرت و مادرش در ترمینال مشغول کمک کردن و نگهداری از مردم میکردند به انها حمله کرد و از آن ها دزدی کرد و آنها را شکنجه داد و همین باعث شد که گرت و گروهش تبدیل به آدم هایی شوند که دیگر خوبی کردن به دیگران برایشان بی معنا شده است. در ابتدای قسمت آخر مورگان در حالی به تصویر کشیده می شود که به دام این گروه افتاده است ولی با کمک چوب دستی و مهارت های خاص خود در مبارزه (!) توانست خود را از شر آنها خلاص کند و به ریک و گروهش در الکساندریا برسد. پیش بینی می شود با توجه به اینکه کرکمن خالق کمیک های مردگان متحرک و نویسنده ارشد سریال نیز تایید کرده است که نگان در این فصل حضور خواهد داشت باید خود را آماده کنیم تا با این شخصیت روبه رو شویم…

ما بازمانده ایم…!

در این بخش سعی داریم به خلاصه ای از شرح وقایع کاراکتر های اصلی در فصلی که گذشت و گمانه زنی هایی بر اساس تریلر منتشر شده در کامیکان به آینده ی آنها اشاراتی داشته باشیم.

Rick Grimes: همان مرد پخته و حسابگر همیشگی بعلاوه اینکه بعد از وقایع ترمینال دیگر اگر رحمی داشت از بین رفت و به آدم بسیار خشن و کسی که فقط به محافظت از گروه و خانواده خویش اهمیت می دهد تبدیل شد. ریک و پسرش کارل تغییرات بسیاری کرده اند. رفتار ریک به گونه ای شده که دیگر جایی برای بهانه گیری های کارل و اعتراض او به رفتار پدرش وجود ندارد و به صورتی که آنها در کشته شدن گرت و گروهش نقش بسزایی داشتند و توانستند همکاری و مقاومت خوبی را نشان دهند، اما قضیه ریک بعد از ورود به الکساندریا تغییر کرده و با زنی آشنا شده است که به نظر دلسوز و مهربان با خانواده ریک است البته ریک میداند که او شوهر و بچه دارد و همینطور که شوهر ‘جسی’ یعنی ‘پیتا’ تحت تاثیر نوشیدنی های الکی زن و فرزندش را کتک میزند برای همین ریک اول به او هشدار میدهد و همین باعث شعله ور شدن مشاجره ی آنها میشود و برای همین ریک قصد به کشتن پیتا میگرد البته جسی را هم در جریان قرار میدهد که با کش و قوص  های بسیار او به ریک اجازه این کار را میدهد در خلال این درگیری صاحب الکساندریا، دینا، به سر صحنه می رسد و به ریک هشدار می دهد اگر پیتا را رها نکن او و گروهش مجبور به ترک الکساندریا هستند ریک هم شروع میکند به تهدید او و دیگر ساکنان که آنها هیچ چیز از قوانین این دنیای بوجود آمده ندارند و فقط ترسو هایی هستند که از اول تمام سختی ها در این مکان سر بسته و محاصره شده پنهان شدند! در آخر جلسه ای تشکیل می شود برای رسیدگی به موضوع ریک و گروهش که آیا صلاحیت ماندن در الکساندریا را دارند یا خیر؟ در حین همین جلسه ناگهان پیتا وارد میشود با قمه ای بر دست و بنظر در حالت طبیعی نیز وجود ندارد و می خواهد ریک را بکشد و خانواده خود را پس بگیرد! ولی همسر دینا یعنی رگ سعی در متوقف کردن پیتا را دارد که در همین حال جان می بازد و دینا هم به سرعت و با تنفر دستور قتل پیتا به دست ریک را صادر میکند و در این هنگام تنها رقیب ریک برای به ذست آوردن جسی از راه بیرون می رود. در فصل 6 از داستان ریک، انتظار می رود که روابط او و جسی عمیق تر شود و همینطور که از تریلر 4 دقیقه ای به عمل آمده ریک سعی دارد به مردم ساکن به الکساندریا راه و روش مواجه با واکر ها و محافظت از خودشان را یاد بدهد البته بنظر میرسد این خواسته دینا نیز هست! ولی ناگهان دیده میشود که واکر ها به درون الکساندریا راه پیدا کرده اند و با ریک و گروهش حتی در خانه هایشان درگیر میشوند و صحنه ای به نمایش در آمده است که ریک در آن به شخصی که به صورت ان اسلحه کشیده میگوید: “تو فکر میکنی میتونی این جامعه و این مکان رو از دست دریل، میشون و من بگیری؟ تو اصلا متوجه هستی داری با کی صحبت میکنی؟” این طور که بنظر میاد آن شخصیت مورد صحبت ریک، باید نگان یا افراد نگان باشند که توانسته اند با روش هایی به الکساندریا راه پیدا کنند و با واکر ها به آنها حمله کنند نه با افرادشان! یک نکته ی دیگر اهمیت کاراکتر مورگان در تصمیم گیری های ریک است با توجه به تریلر این دو بعد از مدت ها که همدیگر را پیدا کردند همکاری و مشورت های بسیاری انجام میدهند و صحبت های مورگان بسیار برای ریک راهگشا است.

Daryl Dixon: شخصیت فوق معروفی که الان به نوعی به یک برند تبدیل شده و مردم حاضر هستند اگر از سریال حذف شود، سریال را تحریم کنند! ولی به نظر دیگر کرکمن به اندازه ی قبل به او سکانس ها یا صحنه هایی که مردم میخواهند نمی دهد و بیشتر در فصل قبل نقش شخصیتی افسرده و غرق شده در افکار خود نشان داده شد. البته ورود آرون به سریال به دریل روح تازه ای بخشیده و دوباره باید شاهد تاخت و تاز این کاراکتر کلیدی باشیم! داستان دریل از جایی جدی می شود که بعد از نظر او نسبت به اینکه نمیتواند در الکساندریا دوام بیاورد و آنجا او را ضعیف می کند و تا حدی حوصله ی او را سر می برد دست به گشت و گزار بیرون از الکساندریا گذاشت و ناگهان با رد پاهایی عجیب از شخصی روبه رو شد و پس از آن با آرون روبه رو شد که او هم بیرون از الکساندریا مشغول گشت زنی است پس از حرف زدن با او و دعوت شدن به خانه ی آرون می فهمد که آرون و هم اتاقیش “اریک” که بنظر رابطه ی بسیار خوبی نیز هم دارند (!) بیان میکند که دیگر نمیتواند روی کمک اریک حساب کند زیرا نمیتوند جان او را در خطر بیندازد. و در تلاش این هستند که با دستگاه های خود مردم را از دوردست شناسایی کنند و آنها را مثل ریک و گروهش به الکساندریا بکشانند و در آخر به دریل موتوری را نشان می دهند که برای او ساخته اند و او را دعوت می کنند که با آنها همسفر شود. دریل هم که دنبال این است که بتواند خاطره ی تلخ خود را از حادثه ی جان باختن بث از دست بدهد با آرون همسفر میشود… با تریلری که بنمایش گذاشته شد نشان می دهد آنها به دست گروهی که مورگان را نیز گرفته بودند افتاده اند. البته فقط دریل نشان داده می شود و به نظر می رسد آرون از جریان فرار کرده است. مردی که او را گرفته است دریل را تهدید میکند که اگر چیزی به کسی بگوید دریل را میکشه اینطور که معلوم است دریل به آن مردم مکان الکساندریا و چگونگی ورود به آن را به آنها می گوید و به این صورت دلیل حمله ی بی امان واکر ها به الکساندریا مشخص میشود…

Glenn: گلن که باید برای بدست آورن آذوقه و مهمات به بیرون از الکساندریا می رفت با گروهی تشکیل شده از یوجین و تارا و پسر صاحب الکساندریا “آیدن”و “نیکولاس” و “نواه” و “یوجین” در مهلکه ای مرگبار گیر می کنند و تارا بشدت زخمی میشود ولی توسط یوجین نجات پیدا میکند و از آنجا می روند. ولی نیکولاس، گلن و نواه در دری که چرخشی است گیر کرده اند به این معنا که اگر از طرفی باز شود واکر ها به آن طرف دیگر در که فضای خالی پیدا می کند دست پیدا می کنند و نواه را می کشند ولی نیکولاس بخاطر ترس نواه را فدای زنده ماندن خود می کند و در را باز می کند در حالی که گلن نیز شاهد این صحنه بود و در بازگشت با نیکولاس دعوا می کند و می گوید که بهتر است دیگر باهم روبه رو نشوند ولی نیکولاس حس انتقام جویی نسبت به گلن داشت و در شبی گلن را در بیرون از الکساندریا گیر انداخت و قصد کشتن او را داشت و گلن را نیز بشدت زخمی می کند ولی کاراکتر کره ای توانست مثل بیشتر حوادث پیش آمده برایش در سریال این بار هم نجات پیدا کند و هیمن طور نیکولاس را هم که در خطر مرگ توسط واکر ها قرار داشت نجات دهد و به خانه ی خود نزد مگی بر گردد. و در تریلر به نمایش در آمده در دفاع از الکساندریا علیه واکر ها به ریک کمک میکند.

sasha: ساشا که از اول ورودشان همراه تایریس به زندان در فصل 3 به نظر دارای شخصیت و روحیه قوی نمی باشد الان بدتر از همیشه شده و می خواهد انتقام باب و تایریس را که دلیلشان را واکر ها می داند بگیرد. از دینا درخواست داشت که در ساختمان نگهبانی کار کند تا هر وقت که خواست واکر ها را بکشد و کمی روحیه از دست رفته اش را التیام ببخشد ولی با این کار خود را در معرض حمله واکر ها و کشته شدن قرار میداد. روزی رزیتا متوجه می شود ساشا در الکساندریا وجود ندارد و همراه با مگی به سمت جنگل های اطراف میروند تا اورا پیدا کنند که ساشا را در حال کشتن یک گروه عظیم از واکر ها می بیند و برایش نیز مهم نیست که کشته بشود ولی مگی و رزیتا او را سر عقل میاورند و به اردوگاه بر میگردانند… در تریلر فصل بعد از او چیز زیادی به نمایش در نیامد که بنظر میرسد قصد کنار گزاشتن این کاراکتر را دارند و احتمالش نیز بالاست.

Dr. Eugene Porter: یوجن نیز بعد از اینکه معلوم شد در رابطه با واشنگتن و دانشمندانی که در آنجا وجود دارد به آبراهام دروغ گفته است ,از اون کتک سختی میخورد و چند ساعتی بیهوش میشود بعد از آن ماجرا نیز نقش او در داستان کمتر و کمتر میشود و فقط به نشان دادن رابطه اش با تارا بسنده میشود… این شخصیت نیز کم کم در حال نزدیک شدن به آخر کار خود است.

Morgan Jones: یکی از محبوب ترین شخصیت ها و مورد انتظارترین شخصیت در فصل 6 مورگان خواهد بود که بعد از یک غیبت بسیار طولانی که از فصل 3 تا آخرین قسمت فصل 5 بود بالاخره وارد داستان اصلی شد. او که در فصل 1 و قسمت 1 نشان داده شد همسر خودش تبدیل به واکر شده است و او توانایی در کشتن او را در خود نمیدید در فصل 3 معلوم شد که پسرش توسط همسرش کشته شده است و او نیز از همه جا گریزان به منطقه ای رفته است و در آنجا تا توانسته است تله های انفجاری و حرکتی گزاشته است تا دیگر رنگ یک واکر را نیز نبیند ولی وقتی ریک متوجه میشود که او کیست سعی در همراه کردن او دارد در حالی که مورگان در شوک از دست دادن فرزندش دیگر او را به خوبی نمی شناسد، ولی ریک به او می گوید هر وقت خواست در های زندان به رویش باز است و می تواند به آنها ملحق شود! از آنجا تا 3 سال بعد ما فقط حضور مورگان را در حد چند ثانیه شاهد بودیم که نشان می داد خود را دوباره جمع و جور کرده و به دنبال دنیای جدیدی است که ناگهان در فصل 5 به نقشه ای بر میخورد که آبراهام برای ریک گزاشته بود و نوشته بود “دنیا ی جدید به ریک گریمز احتیاج داره” و با همین نشانه مورگان متوجه می شود که ریک هنوز زندست و جستجو برای پیدا کردن او را در حول آن منطقه ای که در نقشه خط کشیده شده بود ادامه می دهد تا بالاخره اورا می یابد… در تریلر به نمایش درآمده مورگان یکی از مهمترین شخصیت های الکساندریا شناسانده می شود و به ریک در آموزش ساکنان اردوگاه بار ی حفاظت از خانواده هایشان کمک میکند. البته به نظر می رسد او در هنگام حمله واکر ها و افراد نگان مامور حفاظت از داخل الکساندریا را نیز بر عهده دارد هنگامی که ریک در بیرون از اردوگاه به دنبال دورکردن واکر ها و فهمیدن دلیل این مصیبت ها میگردد..

هیجان قبل از مرگ از خود مرگ بدتر است!

در آخر میشود عرض کرد این فصل سعی دارد از در خطر نشان دادن بیشتر کاراکتر ها هیجان را بالا ببرد و کمی تنوع در حوزه داستانی خود بدهد .البته با اضافه شدن احتمالی نگان و مورگان این هیجان بیشتر خواهد شد. تنها چیزی که می توان گفت این است که این سریال هنوز از پتانسیل خوبی برای داشتن فصل های بیشتر در اختیار دارد البته اگر مثل فصل قبل داستان جوری پیش نرود که بجای کاراکتر سازی، کاراکتر سوزی داشته باشیم و با اضافه شدن تعدادی بازیگر جدید تعدادی دیگر بدون دلیل خوبی از سریال کنار بروند. فصل ششم سریال از تاریخ 11 Oct مصادف با 19 مهرماه سال جاری استارت خواهد خورد.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    به نظر شما برترین سریال از بین سریال های پایین چیست؟؟؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 150
  • کل نظرات : 14
  • افراد آنلاین : 10
  • تعداد اعضا : 21
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 6
  • بازدید امروز : 16
  • باردید دیروز : 7
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 323
  • بازدید ماه : 323
  • بازدید سال : 20,899
  • بازدید کلی : 192,998